JULIAN AUTHOR

توضیحات

JULIAN AUTHOR

100ml

EAU DE PARFUM

2020

FOR WOMEN

رایحه اصلی : مرکبات

عطری است مرکباتی برای خانمها که در سال 2020 به بازار عطر عرضه شد.

JULIAN AUTHOR

نت های برتر عبارتند از : نارنگی ،‌ پرتقال ،‌ ترنج

رایحه های میانی عبارتند از : نیلوفر آبی ،‌ یاس ،‌ بهارنارنج

در پایه نت ها عبارتند از : خزه بلوط ،‌ بنزوئین

هوا ابری است

از خیالش سرم داغ می شود و از بادی که میان این تالاب می وزد

تنم خنک می شود.

مرداب و قایقی که می رود آرام

انگار نمی خواهد تکانی به این لاله های این تالاب زیبا بدهد

و خواب آنها را بر هم زند

قایق هم می خواهد آرام باشد و جهان را میان این همه سکوت

این همه عطر و بو ،‌ ساکت نگه دارد.

JULIAN AUTHOR

هوای عاشقی در این میان دور نیست.

قایقی باشد و تو باشی و بوی مرکبات باغ های اطراف

در این شفافیت هوا

چنان شوری میدهد در قلبت که تنها عشق را بیادت می آورد.

میان چوب های خزه بسته قایق ،‌ حروفی حک کردن

خزه ها را کنار می زنم

کلمه هویدا می شود : جولین

شاید نام عشقی کهنه باشد.

JULIAN AUTHOR

قایق آرام می رود و تو پارو می زنی

سر که بر میگردانم آن سوی قایق نشسته است

آرام و رها

انگار خودش لاله ای است در میان این تالاب.

چشمم را می بندم و دوباره باز میکنم که رویا نباشد و مبادا دور شود.

ترنجی در دست دارد

رنگی غلیظ و رایحه ای که سطح قایق را فرا می گیرد.

خیالم پی ترنج و رنگهای آن می رود و با عطر او همه چیز دوباره آغاز می شود.

قایق است و من و معشوق .

همه چیز شعر می شود و رویا و خاطره.

رایحه ها تمام نمی شود

قایق که بایستد با هم از آن پیاده می شویم …

JULIAN AUTHOR

نویسنده … روایتگر رایحه عشق و احساس …

نویسنده قلم برمیدارد

رایحه ها کلمه می شوند و عشق آفریده می شود

او می خواهد دوباره عاشق شود که خیالش تمام نشود

…

خانه سرد است. تنم از سرما میلرزد.

روحم فرو ریخته از نیستن او یخ می زند.

دورتر روی میز کنار پنجره

فنجان قهوه خالیست اما رایحه تندش در خانه جاگیر می شود.

خیالش با خود همه چیز را جان میدهد

رایحه ها زنده می شود.

رویایم از عشق ، از او ، از خاطره ، از احساس ، همه زنده می شوند

رایحه ها در خاطراتم جان می گیرد و انگار این رایحه ی عشق خانه را گرم می کند

تنم داغ می شود.

JULIAN AUTHOR

بوی یاس از حیاط پشتی ، بوی صندل سوخته از بخاری هیزمی

بوی بهارنارنج از ریسه های آویزان میان راهرو

بینی ام را قلقلک میدهد

تب می کنم.

روحش درون من نویسنده را می سازد

قلم به دست میگیرم تا آنچه می گویم کلمه شود

قصه شود ، شعر شود

با این همه رایحه می مانم

تا نویسنده شوم و تو را بسرایم

باور میکنم که اگر در باز شود با رایحه غلیظ شکوفه های گیلاس و گلهای بهاری تو به درون می آیی

خانه گرم می شود و در عطر توست که نویسنده روایت می کند

روایتی از رایحه عشق و احساس